رحیق

... و ما را نیز شراب نابی آرزوست

رحیق

... و ما را نیز شراب نابی آرزوست

رحیق

فقط باید خالص بود.
همین و بس.

حیاط خانه‌ی ما را معطّر می‌کنی یا نه ؟

اتاق کوچک ما را منوّر می‌کنی یا نه ؟

 

بگو ای چشم و ابروی تو مضمون دو بیتی‌ها

به قدر یک غزل با شاعرت سر می‌کنی یا نه ؟

  • عبدالحسین مهدوی

یا رومی روی تو و یا زنگی زلفت

یک لحظه سفیدم من و یک لحظه سیاهم

ابروی تو با غیرت و گیسوی تو گیرا

آن رانده مرا از در و این داده پنهانم


  • عبدالحسین مهدوی

نه فقط خنده‌ی شیرین و تکی داری تو

اخم‌های تُرُش و با نمکی داری تو

 

چقدر ناز و قشنگ است صدایت، نکند

در ته حنجره‌ات نی‌لبکی داری تو

  • عبدالحسین مهدوی

تیزی گوشه‌های ابرویت

پیچ و تاب قشنگ گیسویت

آن دوتا چشم ماجراجویت

این صدای خوش النگویت

                             آخرش کار می‌دهد دستم

  • عبدالحسین مهدوی

گوشه‌ی ابرو که با چشمت تبانی می‌کند

این دل خاموش را آتش فشانی می‌کند

عاشقت نصف جهان هستند، اما آخرش

لهجه‌ات آن نصفه را هم اصفهانی می‌کند

  • عبدالحسین مهدوی

نو عروسی را در این شب‌های مهتابی ندیدی؟

با تو اَم دریا! زنی با دامن آبی ندیدی؟

 

گفت می‌آید که تورش را بیندازد به دریا

دستِ ماهیگیر عاشق، تورِ بی‌تابی ندیدی؟

  • عبدالحسین مهدوی

خالت سیاه تر شده بر روی گونه‌هات

ماهت قشنگ تر شده در قاب روسری

 

من «یا لطیف» گفتم و با من نسیم گفت

ـ با دیدن شکوه تو ـ «الله اکبر»ی


  • عبدالحسین مهدوی

در نصف جهان،ماه کلیسا شده ای،پس

هم اهل حسابی تو و هم اهل کتابی

 

هم کیش تو هستم من از آن لحظه که دیدم

یک بوسه در آیین تو دارد چه ثوابی

  • عبدالحسین مهدوی

مثل باغی سبز در یک روز بارانی قشنگی

مثل دریایی چه آرام و چه توفانی قشنگی

خنده های زیر لب، یا آن نگاه زیر چشمی،

شاید اصلا با همین حرکات پنهانی قشنگی

  • عبدالحسین مهدوی

یا مرا دعوت نکن یا سور و ساتی هم بیاور

نازنین! چایی که می‌ریزی نباتی هم بیاور

محشری بانو! نیستان لبت را وقف ما کن

روز محشر باقیات الصالحاتی هم بیاور

  • عبدالحسین مهدوی