کشش ساحل اگر هست، چرا کوشش موج؟
جذبهی دیدن تو میکشد از هر طرفم
.
.
زخم بیهوده نزن، سینهام از قلب تهیست
بهتر آن است که سربسته بماند صدفم
- ۰ نظر
- ۱۶۹ نمایش
کشش ساحل اگر هست، چرا کوشش موج؟
جذبهی دیدن تو میکشد از هر طرفم
.
.
زخم بیهوده نزن، سینهام از قلب تهیست
بهتر آن است که سربسته بماند صدفم
اما کم و بسیار! چه یک بار چه صد بار
تسبیح تو ای شیخ رسیدهست به تکرار
سنگی سر خود را به سر سنگ دگر زد
صد مرتبه بردار سر از سجده و بگذار
گفته بودی درد دل کن گاه با هم صحبتی
کو رفیق راز داری؟ کو دل پرطاقتی؟
شمع وقتی داستانم را شنید آتش گرفت
شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتی
اکنون که میل دوست به با من
نشستن است
تقدیر من چو گرد به دامن نشستن است
شوق فناست یا عطش وصل؟! هر چه هست
چون آب بر حرارت آهن نشستن است
از سخن چینان شنیدم آشنایت نیستم
خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم
سیلی هم صحبتی از موج خوردن سخت نیست
صخره ام هر قدر بی مهری کنی می ایستم
همه پروردهی مهرند و من آزردهی
قهر
خیر در کار جهان نیست، تو هم شر برسان
.
.
.
مَردم از ماتم من شاد و من از غم خشنود
شادمانم کن و اندوه مکرر برسان
آن کشته که بردند به یغما کفنش
را
تیر از پی تیر آمد و پوشاند
تنش را
خون از مژه میریخت به تشییع
غریبش
آن نیزه که میبرد سر بی بدنش
را
هرچه در تصویر خود بهتر نگاه انداختم
بیشتر آیینه را در اشتباه انداختم
زندگی تصویر بود، ای عمر، برگردان به من
سنگهایی را که در مرداب و ماه انداختم
سرسبز دل از شاخه بریدم ، تو چه کردی ؟
افتادم و بر خاک رسیدم ، تو چه کردی ؟
من شور و شر موج و تو سرسختی ِ ساحل
روزی که به سوی تو دویدم ، تو چه کردی ؟
چشـمت به چشم ما و دلت پیش
دیگریست
جای گلایه نیـست کـه ایـن رســم دلبریست
هـر کس گذشت از نظـرت در دلـت
نشست
تــنـــها گنــاه آیــنــه هـا زود بــــــاوریـسـت