باغ کرامت است
گلوی تو
یا حسین!
- ۰ نظر
- ۳۱۲ نمایش
هنر و هنرمند
· هنر به نردبان شبیه تر است تا آسانسور ،وسیله بالا رفتن است ، بالا برنده نیست
· عظمت روحی یک هنرمند در لحظة برخورد با هنرمندی که از او بالاتر است ظاهر میشود.
· از کرامات یک هنرمند متوسط یکی این است که هرگز در آثارش کشف تازه نمی بینی.
· تردید در لحظه خلق هنر،مثل چرت زدن هنگام رانندگی است.
· هنر یعنی شیرجه رفتن در یک قطره شبنم و احیانا! غرق شدن در آن!
گفتم: این سخنوران که بی صدا غنوده اند
وه چه خوب و خواندنی سروده اند
قطعه ای بلیغ و ناب
جاودان سروده ای به رنگ عشق و آفتاب
قطعه ای که هیچ شاعری نگفت
بهترین ترانه ای که گوش آسمان شنفت
جان من نثارشان
القتل لنا عادة و کرامتنا الشهاده
امام سجاد«ع»
آن زخم که زیب فرق حیدر شده است
در عرصه ی کربلا مکرر شده است
بی زیور زخم قامت شیعه مباد
این کوه به زخم تیشه خوگر شده است
آن جمله چو بر زبان مولا جوشید
از نای زمانه نعره ی «لا» نوشید
تنها ز گلوی اصغر شش ماهه
خون بود، که در جواب بابا جوشید
هر دم که ز کارزار برمی گردی
شوریده و بی قرار بر می گردی
این بار کدام لاله ات پرپر شد
که این گونه شکسته وار برمی گردی؟
بشتاب برادر دلیرم،بشتاب
عباس تویی!تازه فراتی دریاب
چون بود شهید عشق در کرب و بلا
لب تشنه ی لبیک،نه لب تشنه ی آب
آن نی که بر آن خشک، نیستان می خورد
آب از لب جوی لب و دندان می خورد
لب تشنه ز جویبار قرآن می خورد
می خورد فراوان و فراوان می خورد
شوریده سری که شرح ایمان می کرد
هفتاد و دو فصل سرخ عنوان می کرد
با نای بریده نیز بر منبر نی
تفسیر خجسته ای ز قرآن می کرد
گر بر ستم قرون برآشفت حسین(ع)
بیداری ما خواست،به خون خفت حسین(ع)
آنجا که زبان محرم اسرار نبود
با لهجه ی خون سرّ مگو گفت حسین(ع)