هنر و هنرمند
· هنر به نردبان شبیه تر است تا آسانسور ،وسیله بالا رفتن است ، بالا برنده نیست
· عظمت روحی یک هنرمند در لحظة برخورد با هنرمندی که از او بالاتر است ظاهر میشود.
· از کرامات یک هنرمند متوسط یکی این است که هرگز در آثارش کشف تازه نمی بینی.
· تردید در لحظه خلق هنر،مثل چرت زدن هنگام رانندگی است.
· هنر یعنی شیرجه رفتن در یک قطره شبنم و احیانا! غرق شدن در آن!
· ناقدی که در باغ هنر نیست،آفت باغ هنر است.
· هیچ هنرمند مومنی محو جمال هنر خویش نمی شود،همان گونه که هیچ دریایی در خودش غرق نمی گردد.
· هنر یعنی دهان گشایی روح،دهانها به اغراض گوناگون گشوده می شوند:دهانی به آه،دهانی به نیایش،دهانی به خمیازه،دهانی به دشنام و دهانی به لبخند.
· هیچ هنرمند عاقلی دهانه ی اسبش را به دست باد نمی سپارد.
· هنرمند مثل کرم ابریشم تا دوره ای را در پیله نگذراند بال پرواز در نمی آورد.
· هنر،خوابی است که هنرمند می بیند و مخاطبانش هریک به فراخور حال خویش آن را تعبیر می کنند.
· شهرت زود رس برای هنرمند مثل تیغ لخت صورت تراشی در دست کودکی دوساله است.
· هنرمندی که به آسانی خدا را فراموش می کند،مطمئن باش بندگان خدا را آسانتر فراموش خواهد کرد.
· کار هنر توصیف آفتاب نیست،برافروختن شمع است.
· هنرمند با میوه درخت یک فرق بیشتر ندارد،میوه وقتی رسید می افتد،هنرمند وقتی افتاد می رسد!
· دو خط موازی را از اقلیدس بگیر و به ذهن هنرمند بسپار تا یکدیگر را قطع کنند!
· نقد در هنر مثل آینه ی جلوی اتومبیل است.راننده(هنرمند) باید به کمک آن مواظب پشت سرش باشد ولی یکسره در آن نگاه نکند،چرا که در این صورت انحراف از جاده و خطر تصادف در کمین اوست.
· خیال،فتیله ی چراغ هنر است .اگر آنرا خیلی پایین بکشیم ،چراغ خاموش می شود و اگر زیاد آن را بالا ببریم ،دود می زند.
· خیال عمود خیمه هنر است.معانی ساکنان این خیمه و عواطف آغوش گرم خانواده ی صحرا نشین.
· محاسن هنر با تعریف و تمجید پوشیده می شود و با نقد آشکار.
· نقش مدرک در هنر مثل نقش قند شکن در خیاطی است.
· هنر نردبانی است که به بام حقیقت منتهی می شود به شرط آنکه آن را به دیوار ایمان تکیه دهی.
· هنر بیتعهد مثل نماز بدون نیت، باطل است.
· اگر مجاز باشیم هنر را به آشپزی تشبیه کنیم، در هنر آرام پز بیشتر از دیگ زودپز کاربرد دارد!
شعر و شاعر
· عقل و منطق برای شعر مثل ریش و سبیل برای کودکان است!
· شعری که همه را راضی کند،روسپی ولگردی بیش نیست!
· تسلط بر وزن و قافیه کار شاعری را آسان می کند اما شاعر نمی سازد.
· یک شاعر خوب باید از قوانین منطق به خوبی آگاه باشد تا به هنگام سرودن شعر،آنها را شاعرانه نقض کند.
· شاعری که با زور شعر می گوید،مثل زنی است که با عمل سزارین یک کودک مرده به دنیا می آورد.
· شاعری که با منتقدانش قهر کرده است مثل هواپیمایی است که ارتباطش با برج مراقبت قطع شده باشد!
· دلنشینترین غزل بعضی از غزلسرایان معاصر، همان غزل خداحافظی است!
· شاعری که آثار شعرای بزرگ را مطالعه نکرده است،همچون جهانگردی است که پا از خانه ی مسکونی خویش بیرون نگذاشته باشد.
· ...تعداد اندکی هم خودشان خوب اند و هم شعرشان.البته لازم به یادآوری است که این گروه را می توان گروه «کیمیا» نام نهاد.
· شعر واقعی شعری نیست که همه آن را بفهمند.شعری است که همه آرزوی فهمیدن آن را داشته باشند.
· شعرهای ابتدایی برای یک شاعر مثل دندانهای شیری برای کودک است.لق!اما راهگشای دندان های محکمی که بعدها می رویند!
· شعر ناسروده شمشیری کشیده در دست شاعر است که پس از سرودن غلاف می شود.
· مضامین یعنی فرزندان شاعر،آدمی که طعم پدر شدن را چشیده باشد هرگز راضی به دزدیدن فرزند دیگران نمی شود.
· یک شعر ابتدایی ولی پرعاطفه مثل لبخند کودکی است که هنوز دندان در نیاورده است.بر این منوال یک شعر محکم ولی خالی از شور و عاطفه همچون لبخند پیرمرد یا پیرزنی است که از تالار دندان های مصنوعی پرده برمی دارد.
· مطالعه ی دیوان های ضعیف و متوسط،خون ذوق را مسموم و نفس قریحه را تنگ می کند.هوای پاک و مناظر روح گشا را باید در قله ها جست.
· سرودن شعر در نهایت امری ناخود آگاه است.برای آن نمی توان «وسایل لازمه» را تهیه کرد و مقدمات چید.سرودن به گونه ای عاشق شدن روح است.هیچ کس با انجام تشریفات عاشق نمی شود.
· اگر شعر را به نان تشبیه کنیم،شاعر واقعی کشاورز گندمکار است نه پیشه ور نانوا!
گوناگون
· انسان علم زده انسانی است که با تشریح یک قوطی کنسرو ماهی به گمان می افتد که به راز همه ی اقیانوس ها پی برده است.
· فقط یک خفاش حرفه ای می تواند در وسط روز، آفتاب را منکر کند.
· در کابینه ی عرفا،وزیر نیرو عشق است،نه عقل!
· یک انقلاب بر حق مثل یک شاهکار ادبی است.آیا نباید آن را به زبان های دیگر ترجمه کرد؟
· برای درک روحیه ی کودکان و خلق آثار ادبی بهتر برای آنها،بچه شدن بی فایده است،باید بچه دار شد.
· طنز نویس واقعی مثل میکروسکوپ عمل می کند،واقعیت ها را بزرگ و برای دیگران قابل رویت می کند اما دروغ نمی گوید و هیچ کس هم نمی تواند او را متهم به دروغگویی کند.
· دوست داشتن کسی که سزاوار دوستی نیست،نوعی اسراف در محبت است.
· من برآنم که قافیه بودن «مرد» با «درد» اتفاقی نیست.
· من معمولا با دیدن یک میمون به یاد داروین نمی افتم،به یاد طرفداران او می افتم.
· هیچ مکانی آن قدر شلوغ نیست که در آن نتوان با خدا خلوت کرد.