درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
معنی کور شدن را گره ها می فهمند
سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین
قصه تلخ مرا سُرسُره ها می فهمند
- ۰ نظر
- ۱۹۳ نمایش
درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
معنی کور شدن را گره ها می فهمند
سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین
قصه تلخ مرا سُرسُره ها می فهمند
خبـر خیر ِتو از نقل رفیقان سخت است
حفظ ِحالات من و طعنه ی آنان
سخت است
لحظه ی بغض نشد حفظ کنم چشمم را
در دل ابر نگهداری باران سخت است
شب اندوه کنار تو به سر می آید
آفتابی و به امر تو سحر می آید
(نام زهرا به تو بانو چقدر
می آید(
آبرو
یافته هر کس به تو نزدیک شده ست
خار هم پیش شما گل به نظر می آید
بی تـو نـشـسـتم
در خـیـابـان زیـر بـاران
گـویی کـه
مـجـنـون در بیـابـان زیـر بـاران
افـتــاده نــان
خشـکی از منـقـار زاغــی
گنجشک
خیسی می خورد نان زیر باران
من به بعضی چهره ها چون زود عادت می کنم
پـیـششـان سـر بـر نمی آرم ، رعایت می
کنم
همچـنـانکـه بـرگ خـشـکـیده نمـاند بـر
درخـت
مـایـه ی رنـج تـو بـاشـم رفـع زحمـت می
کنم
کاش دور و بر ما این همه دلبند نبود
و دلم پبش کسی غیر خداوند نبود
آتشی بودی و هروقت تو را
می دیدم
مثل اسپند دلم جای خودش بند نبود
دل این سوره فجر
پشت
این صبح مبین
به
تفاسیر نگاه تو اگر گرم نبود
شب
ظلمانی یخبندان را
هیچ
از قالب تکرار زدن شرم نبود...
***
آه
ای عالم ربانی عشق!
در
کتابی ابدی
شرح
منظومه ی بیداری ما را بنویس
عطش
چه بی رحمانه آتش می بارد
باید چراغ را خاموش کرد
تا چهره ی مردانگی
روشن شود
تبرّی می جوییم
از سنگ جاهلی
که نرخ مروارید محمدی را شکست
و از پولادی
که در کوفه
برج آفتاب را به دو شق کرد
و در عاشورا
بوسه گاه نبی را
درنوردید...