رحیق

... و ما را نیز شراب نابی آرزوست

رحیق

... و ما را نیز شراب نابی آرزوست

رحیق

فقط باید خالص بود.
همین و بس.

بی تـو نـشـسـتم در خـیـابـان زیـر بـاران
گـویی کـه مـجـنـون در بیـابـان زیـر بـاران

افـتــاده نــان خشـکی از منـقـار زاغــی
گنجشک خیسی می خورد نان زیر باران

هـر کـس بـه قـدر روزی خـود سهـم دارد
سهـم مـن از تـو :چشـم گـریان زیر باران

ای کاش می شد با تو ساعتها قــدم زد 
از راه آهـــــن تــا شـمـیـران زیــر بـــاران

بـا طــعــنـه عـابـرهـا سـراغـت را گـرفتند
آخـر چـه می گـفـتـم بـه آنـان زیر باران؟!

باور کن از تو دست شستن کار من نیست
عشق تـو می گــردد دو چــنـدان زیر باران
...
وقـتـی دعـــا در زیر باران مستجــاب است
دیـگـر چــه کـــاری بـهـتـر از آن زیــر بــاران

پــروردگــارا در غــیـاب حـضـــرت عـــشــق 
رعـــدی بـــزن مـــا را بــســـوزان زیـر بـاران

  • ۲۴۵ نمایش
  • عبدالحسین مهدوی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی