در قنوتم ز خدا«عقل» طلب میکردم«عشق» اما خبر از گوشه محراب گرفتنتوانست فراموش کند مستی راهر که از دست تو یک قطره می ناب گرفتکی به انداختن سنگ پیاپی در آبماه را میشود از حافظه آب گرفت؟!