چرا اهالی این شهر عاشقت نشوند
چنین که عطر تو در کوچهها پراکنده است
.
نگاه خستهی عاشق کبوتر جَلدی است
اگر چه میپرد اما همیشه پابند است
نسیم، عطر تو را صبح با خودش آورد
و گفت: روزی عشاق با خداوند است