می روم مادر که اینک کربلا می خوانَدَم
از دیار دور یار آشنا می خوانَدَم
مهلت چون و چرایی نیست مادر،الوداع
زان که آن جانانه بی چون و چرا می خواندم
وایِ من گر در طریق عشق کوتاهی کنم
خاصه وقتی یار با بانگ رسا می خواندم
بانگ «هل من ناصر»از کوی جماران می رسد
در طریق عاشقی روح خدا می خواندم
می روم آنجا که مشتاقانه با حلقوم خون
جاودان تاریخ ساز کربلا می خواندم
- ۲۵۱ نمایش