اگر چون رود میخواهد که با دریا بیامیزد
بگو چون چشمه بر زانو گذارد دست و برخیزد
به حرف دوستان از دست من دامن مکش هرچند
به ساحل گفتهاند از صحبت دریا بپرهیزد
چه بیم از دیگران؟ در چشم مردم بوسه میگیریم
که با این معصیتها آبروی ما نمیریزد
بیا سر در گریبان هم از دنیا بیاساییم
مگر ما را خدا «باهم» در آن دنیا برانگیزد
در این پیرانه سر، سجادهای دارم که میترسم
خدا با آن مرا از حلقهی دوزخ بیاویزد
مرا روز قیامت با غمت از خاک میخوانند
چه محشر میشود مستی که از خواب تو برخیزد
- ۲۰۰ نمایش