دل این سوره فجر
پشت
این صبح مبین
به
تفاسیر نگاه تو اگر گرم نبود
شب
ظلمانی یخبندان را
هیچ
از قالب تکرار زدن شرم نبود...
***
آه
ای عالم ربانی عشق!
در
کتابی ابدی
شرح
منظومه ی بیداری ما را بنویس
- ۰ نظر
- ۵۷۲ نمایش
دل این سوره فجر
پشت
این صبح مبین
به
تفاسیر نگاه تو اگر گرم نبود
شب
ظلمانی یخبندان را
هیچ
از قالب تکرار زدن شرم نبود...
***
آه
ای عالم ربانی عشق!
در
کتابی ابدی
شرح
منظومه ی بیداری ما را بنویس
عطش
چه بی رحمانه آتش می بارد
باید چراغ را خاموش کرد
تا چهره ی مردانگی
روشن شود
تبرّی می جوییم
از سنگ جاهلی
که نرخ مروارید محمدی را شکست
و از پولادی
که در کوفه
برج آفتاب را به دو شق کرد
و در عاشورا
بوسه گاه نبی را
درنوردید...
هنر و هنرمند
· هنر به نردبان شبیه تر است تا آسانسور ،وسیله بالا رفتن است ، بالا برنده نیست
· عظمت روحی یک هنرمند در لحظة برخورد با هنرمندی که از او بالاتر است ظاهر میشود.
· از کرامات یک هنرمند متوسط یکی این است که هرگز در آثارش کشف تازه نمی بینی.
· تردید در لحظه خلق هنر،مثل چرت زدن هنگام رانندگی است.
· هنر یعنی شیرجه رفتن در یک قطره شبنم و احیانا! غرق شدن در آن!
گفتم: این سخنوران که بی صدا غنوده اند
وه چه خوب و خواندنی سروده اند
قطعه ای بلیغ و ناب
جاودان سروده ای به رنگ عشق و آفتاب
قطعه ای که هیچ شاعری نگفت
بهترین ترانه ای که گوش آسمان شنفت
جان من نثارشان
القتل لنا عادة و کرامتنا الشهاده
امام سجاد«ع»
آن زخم که زیب فرق حیدر شده است
در عرصه ی کربلا مکرر شده است
بی زیور زخم قامت شیعه مباد
این کوه به زخم تیشه خوگر شده است
آن جمله چو بر زبان مولا جوشید
از نای زمانه نعره ی «لا» نوشید
تنها ز گلوی اصغر شش ماهه
خون بود، که در جواب بابا جوشید
هر دم که ز کارزار برمی گردی
شوریده و بی قرار بر می گردی
این بار کدام لاله ات پرپر شد
که این گونه شکسته وار برمی گردی؟