رحیق

... و ما را نیز شراب نابی آرزوست

رحیق

... و ما را نیز شراب نابی آرزوست

رحیق

فقط باید خالص بود.
همین و بس.

۷۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

اهل گلایه نیستم...باشد،برو،باشد

باشد...حلالت باد

بردی ببر دنیا و دینم را

  • عبدالحسین مهدوی

پیشانی موّاج ماهی گیر

          یا چشم های ساده ی این ماهی بی تاب؟...

آنک سوالی مانده آویزان

         در امتداد ریسمان در آب

  • عبدالحسین مهدوی

کتمان نباید کرد،
        در این عکسها پیداست
                 من بعد از آن پاییز هم خندیده ام گهگاه!

  • عبدالحسین مهدوی

اوضاع...ای...بد نیست، مشغولم                   

  با چند تخته پاره و اره

                       کنج کویری لخت

                      خو کرده با تنهایی پیشین

  • عبدالحسین مهدوی

از مسیر دیگری باید بیایم،خسته ام

از خیابان «وصال» و راه بندان بودنش

  • عبدالحسین مهدوی

چون «عطارد» گرد تو بیش از همه چرخیده ام

سوختم،شکر خدا عشق ات مدار کوچکی ست

بارها از پیش روی ات رد شدم صیاد پیر

می پسندیدی نمی گفتی شکار کوچکی ست

  • عبدالحسین مهدوی

من که دائم پای خود دل را به دریا می زنم
پیش تو پایش بیفتد قید خود را می زنم
کعبه ای در سینه ام دارم که زایشگاه توست
از شکاف کعبه گاهی پرده بالا می زنم

  • عبدالحسین مهدوی

پی به راز سفرم بُرد و چنان ابر گریست

دید باز امدنی در پیِ این رفتن نیست

همه گفتند "مرو" دیدم و نشنیدم شان

مثله این بود به یک رود بگویند:بایست!

  • عبدالحسین مهدوی

تیر برقی «چوبیم» در انتهای روستا
بی فروغم کرده سنگ بچه های روستا
ریشه ام جامانده در باغی که صدها سرو داشت
کوچ کردم از وطن، تنها برای روستا

  • عبدالحسین مهدوی

غیر از آیینه هایی که تعقر داشتند

تا به حالا هیچ کس کوچک مرا نشمرده است

.

.

آن گلی را که خلایق بارها بو کرده اند

تازه هم باشد برای من گلی پژمرده است

  • عبدالحسین مهدوی